موضوع:تبیین انقلاب اسلامی
حسن ابراهیم زاده
اشاره: چرا انقلاب کردیم؟ چه چیزی تغییر کرد؟ انقلاب ما را به کجا میبرد؟ شاید این پرسشها پرسش جوانهایی باشد که ایران قبل از انقلاب را ندیده و روزهای پر حادثه دوران تأسیس و تثبیت آن را درک نکردهاند. مقاله حاضر پاسخی کوتاه و گویا به این پرسش هاست که پرداخت تفصیلی به آن بر عهده مبلّغ گرامی می باشد.
مقدمه
پاسخگویی به پرسشهای نسل سوم انقلاب نیازمند نگاهی به ایران قبل و بعد از انقلاب میباشد. شاید این پرسش همان نگاه کلانی باشد که هر جوان را در فضایی بزرگ- به بزرگی این انقلاب- قرار دهد که در خور شأن جوان فهیم ایرانی باشد و آن این است:«ایران در قبل از انقلاب در جغرافیای سیاسی و معادلات بین المللی و در بین اذهان عمومی جهان در چه جایگاهی قرار داشت؟»
اگر جوان امروز ایرانی در پی دستیابی این پاسخ چه در لابهلای کتب و گفتهها و دوستان انقلاب و چه دشمنان منصف انقلاب بگردد به پاسخی میرسد که ما آن را این گونه فهرست و توصیف میکنیم.
بخش اول: ایران پیش از انقلاب
1- ذلت و خواری در برابر بیگانگان
ایران در سیطره کامل آمریکا قرار داشت، مسؤولان رده بالا و حتی میانی آن یا مستقیم و یا غیر مستقیم توسط سفارت آمریکا بر کرسی قدرت می نشستند.
هیچ کس منکر این مسأله نیست که شاه ایران هیچ اختیاری از خود نداشت. اسناد و خاطرات سفرای وقت آمریکا و حتی خانواده شاه گویای این واقعیت تلخ و ذلتبار است.[1]
در حالی که در همه جهان رده های بالا با هم به گفت وگو می پرداختند؛ رئیس جمهوری با رئیس جمهوری، وزیر امور خارجه با وزیر امور خارجه و سفیر با سفیر، اما در کمال وقاحت و ذلت پذیری، سفیر آمریکا در جایگاه رئیس جمهوری آمریکا با شاه به گفتوگو مینشست و دستورات کاخ سفید را به او دیکته میکرد.
هزاران مستشار نظامی نبض ارتش را به دست گرفته بودند و به خاطر حضورشان در ایران «حق توحّش»[2] می گرفتند، تیمساران ایرانی در مقابل گروهبانان آمریکایی ادای احترام میکردند.
2- تکبر در برابر ملت
در برابر این برخوردهای ذلیلانه دستگاه، شاه با حالتی متکبرانه مردم و ارتش را بنده و خود را «سایه خدا» و «خدایگان» خطاب میکرد و در گفت وگوهایش از واژه «میفرماییم» و «فرمودیم» استفاده میکرد و به دنبال خوشگذرانی خود بود و با فرستادن هواپیماهای اختصاصی به دنبال هنرپیشه های زن هالیوود و رقاصه های اروپا بیت المال را خرج شب نشینیهای خود میکرد.[3]
3- حیاط خلوت برای آمریکا و صهیونیسم
ایران کمربند امنیتی آمریکا به شمار میرفت و آمریکا از ارتفاعات البرز برای برپا کردن رادارهای خود در برابر شوروی سابق و نیز از پایگاههای زمینی و هوایی برای استقرار به موقع نیروهایش استفاده میکرد.
ارتش ایران نه برای دفاع از مرزها بلکه برای ژاندارمری منطقه مسلح شده بود و برای سرکوب انقلابها در منطقه آموزش داده شده بود نه برای دفاع![4]
ایران تأمین کننده سوخت اسرائیل در برابر اعراب و مسلمانان به شمار میرفت و بازار ایران مصرف کننده کالاهای شرکتهای آمریکایی بود.
4- ضدیت با باورهای مذهبی اصیل
تشیع ستیزی و دین زدایی هدف اصلی آمریکا و دستگاه سلطنتی بود. هر چند که به ظاهر رژیم ادعای پایبندی به تشیع را داشت، دست بهائیان در عرصه سیاست و اقتصاد و فرهنگ به کلی باز بود. هویدا (نخست وزیر)، پرویز ثابتی (عنصر محوری ساواک) و ... بهایی بودند.
بهائیت به شدت فعالیت میکرد و این در حالی بود که برخی جریان های واپسگرا چون انجمن حجتیه با تأیید حاکمیت پهلوی به جای مبارزه علیه هویدا و ثابتی، با پپسی کولا به مبارزه برمی خاستند.
5- ترویج فساد و بی بند و باری
دستگاه برای بی دین کردن مردم و جوانان از ایجاد هیچ مرکز فساد و فحشایی ابا نمی کردند. چاپ هزاران مجله مبتذل و رنگین نامه و پخش فیلمهای مبتذل در سینما و تلویزیون کافی نبود تا آن جا که قباحت رژیم را به جایی رساند که در جشنهای شاهنشاهی شیراز، نمایشنامه «خوک» را که در آن بازیگران برهنه در مقابل مردم در خیابان به انجام عمل منافی عفت می پرداختند، اجرا کرد.
6- افول جایگاه بین المللی
ایران نه در معادلات بین المللی و نه در بین دولتها و نه در بین ملتها، خصوصاً در بین ملتهای مسلمان، هیچ جایگاهی نداشت تا چه رسد به این که بتواند نقش آفرینی کند.
7- عقب ماندگی علمی
به خاطر سیاست باقی ماندن ایران به عنوان جامعه ای مصرف گرا و دنباله رو، مقوله ای به نام تحول و تولید علم در دانشگاه ها وجود نداشت و اگر دانشجویی به مدارج بلند علمی دست می یافت، تنها به خاطر کوشش های فردی خودش بود تا نظام آموزشی.
8- تبعیض و بی عدالتی
شکاف طبقاتی به وضوح در فاصله امکانات روستاها و شهرها مشهود بود. گویی سیاست رژیم در این بود که اکثریت مردم روستانشین و عشایری در فقر کامل به سر برند و این در حالی بود که گاه اشرف پهلوی در قمارهای شبانه خود در کاخهای رؤیایی به قماربازان حرفه ای خارجی شبی 40 تا 50 میلیون تومان می باخت.
بخش دوم: ایران پس از پیروزی انقلاب
ایرانی که تا قبل از پیروزی انقلاب هیچ جایگاهی در معادلات سیاسی- اجتماعی جهان، در بین ملل مسلمان و غیر مسلمان نداشت، با پیروزی انقلاب نه تنها به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی دست یافت، بلکه معادلات جهانی را با تولد یک ایدئولوژی جدید بر هم زد و تأثیر ژرفی بر جهان بر جای نهاد. اکنون به نمونههایی از آن اشاره میکنیم.
1- احیای تشیع و بیداری اسلامی
انقلاب اسلامی موجب احیای دوباره مکتب تشیع شد. تشیع که تا قبل از پیروزی انقلاب به گونهای معرفی میشد که وقتی به سرهنگ قذافی به هنگام مفقود شدن امام موسی صدر در لیبی گفته شد امکان دارد شیعیان مخالفت کنند، او با تکبر و تبختر فراوان گفت:«شیعه عددی نیست و جز قبیله ای کم تعداد، شیعهای وجود ندارد»، به جایگاهی دست یافت که امروز همین قذافی ادعای انتساب به حضرت علی ع را میکند!؟
با پیروزی انقلاب و محوریت یافتن ایران به عنوان «قطب اقتدار سیاسی شیعه»، شیعیان از حمایت معنوی ایران برخوردار شدند و توانستند شجاعانه به برگزاری مراسم خود روی آورند. احیای دوباره شعایر اسلامی چون نماز جمعه و جماعات، برگزاری مراسم دعای کمیل و ندبه و اعتکاف، فرهنگ تشیع را به خاستگاه اصلی خود بازگرداند. تأسیس دهها حوزه علمیه در اقصی نقاط دنیا از یک سو و موضعگیریهای شجاعانه مسؤولان نظام در مقابل استکبار جهانی موجب گرایش میلیونها مسلمان و غیر مسلمان، خصوصاً در آمریکای لاتین، آفریقا و جنوب شرقی آسیا شد و به تعبیر مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی، بزرگترین دستاورد حرکت امام خمینی ره شناساندن مکتب تشیع به جهانیان شد.
انقلاب اسلامی دستاورد دیگری در بین ملل اسلامی داشت و آن «بیداری اسلامی» و آغاز جنبشهای اسلامی و خیزش دوباره مردم فلسطین بود.
2- پیوند سیاست با دیانت
پیوند «دین با سیاست» و ارائه نظریه «ولایت فقیه» و عینیت یافتن این نظریه در جامعه، نه تنها بیانگر پویایی و بهروز بودن مکتب تشیع گردید، بلکه به عنوان یک رقیب جدی برای دو تفکر انسانمدار غرب و حکومتمدار شرق تبدیل شد. از همین رو، انقلاب ایران به عنوان انقلابی مادر در کنار دو انقلاب مادر دیگر- انقلاب کبیر فرانسه (1789) و انقلاب اکتبر روسیه (1917)- قرار گرفت، با این تفاوت که انقلاب اسلامی خدا را فریاد میزد و تفکر خدامحورانه وارد عرصه بین الملل شد. این انقلاب با ویژگیهایی چون عدالتخواهی و استکبارستیزی دو انقلاب زرگ سوسیالیستی و لیبرالیستی را با چالش جدی روبهرو ساخت و به همین خاطر برای اولین بار هم بلوک غرب و هم بلوک شرق برای به زانو درآوردن یک انقلاب به تفاهم رسیدند و توطئههای خود را آغاز کردند؛[5]چرا که هر انقلابی در دنیا شکل میگرفت یا ریشه در تفکر مارکسیستی داشت و یا لیبرالیستی، و این اولین انقلابی بود که بدون تکیه بر ابرقدرتی، نه تنها پیروز شد بلکه انقلابها و خیزشهایی از دامان او زاده شد.
امروز ایران منادی «توحید» و «عدالت» یعنی رسالت همه پیامبران الهی است که از زاویهای با بشریت خسته از ایسمها و ایستهای دستساز بشر سخن میگوید که هم با «فطرت» انسان و هم با «طبیعت» انسان همخوانی دارد.
3- ایران اسلامی؛ ابرقدرت نوین
به جرأت میتوان گفت نفوذ سیاسی و معنوی که انقلاب اسلامی ایران امروز در دل ملتها دارد و نیز نقشی که در تصمیمگیریهای بین المللی که ایفا میکند، در طول تاریخ ایرانزمین بینظیر است. امروز ایران اسلامی معادلهای محوری در تحولات جهانی است و امروز در سراسر دنیا از آن به عنوان ظهور «نو ابرقدرتی» در جهان یاد میشود.
امروزه انقلاب اسلامی که به نقطه امیدی برای مسلمانان و حتی مظلومان و پابرهنگان سراسر عالم تبدیل شده است[6]و با پشت سر نهادن گذرگاههای سخت و دشواری که هر کدام از آنها میتوانست انقلابی را از پای درآورد، سربلندانه حضور خود را به عنوان یک نظام مقتدر منادی فرهنگی است که آن فرهنگ تنها نسخه نجات بشریت از بنبستهای موجود جهان امروز به شمار میرود؛ فرهنگی که ریشه در عاشورای پیام و انتظار پویا دارد. به خاطر همین است که کارشناسان جهانی بر این باورند که در سال 2020 م جهان دو سر پیدا خواهد کرد و نبرد اصلی میان این دو سر است، یکی اسلام با محوریت ایران و دیگری و لیبرال دمکراسی با محوریت آمریکا و چون موجودیت یکی از این دو فرهنگ بستگی به نفی دیگری دارد، حرکت به سمتی میرود که باید سر یکی از این دو قطع شود.
کارشناسان تمام لشکرکشیهای غرب به خاورمیانه و اشغال عراق و افغانستان و فشارهای بین المللی به ایران به بهانههای واهی چون مسأله انرژی هستهای را شکست لیبرالدمکراسی در برابر ایدئولوژی انقلاب اسلامی به تحلیل میگذارند تا شاید پیروز این میدان در آن سال لیبرالدمکراسی باشد.
4- شکوفایی علمی
رویشهای علمی و نشستن بر کرسیهای نخست جهانی در المپیادهای علمی توسط جوانان، دستیابی به فناوری هستهای، سلولهای بنیادی و ثبت بسیاری از اختراعات و ابتکارات به نام جوانان این سرزمین در کنار پرتاب ماهواره و اختراعات نوین در صنایع نظامی و هوافضا برای کشوری که در آغاز جنگ تحمیلی توان تولید حتی سیم خاردار را هم نداشت، یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی است.
5- تحول معنوی
به جرأت میتوان گفت تحول درونی و معنوی مردم ایران در انقلاب اسلامی بزرگترین دستاورد انقلاب بود، تحولی که امام راحل1از آن، چنین یاد میکند: «من کراراً این مطلب را گفتهام که این نهضت، یک تحولاتی را آورده است که این تحولات روحی و انسانی که در نظر من بسیار اهمیتش بیشتر از این پیروزی در مقابل شاه سابق و قدرتهای بزرگ است، در ظرف یک مدت کوتاهی ملت ما متحول شد. به حسب نام از یک حال به حال مقابل او. این تحول را نمیشد هیچ اسمی رویش گذاشت غیر از این که این تحول، تحولی بود که با دست خدا انجام گرفت یعنی هیچ بشری قدرت این معنا را ندارد.»[7]
امام راحل1تحول معنوی و درونی جوانان در دل آن همه مظاهر فساد و فحشا را جزء الطاف خداوند میداند و میفرماید:«این تحولی که در جوانهای ما پیدا شد، این دست خدا بود. بشر نمیتواند در ارواح مردم این طور مؤثر باشد.»[8]
بخش سوم: ایران اسلامی و تمدن بشری
امروز ایران اسلامی دیگر یک ایران منطقهای نیست، ایرانی است که به برکت انقلاب در اقصی نقاط جهان نقشآفرینی میکند و دارای مؤلفههای تبدیل به یک تمدن بزرگ است، مؤلفههایی چون:
1- دارا بودن سرمایه اجتماعی به عنوان «جوان» که میتوان با نیروی آن هر مانعی را در عرصههایگوناگون برداشت.
2- دارای بودن قدرت تولید علم در بین جوانان که میتوان با آن قلههای بلند علم و دانش را فتح کرد.
3- دارا بودن پیشینهای بس کهن تمدنی که به جوان امروز انگیزه روحی و نشاط در دفاع از میراث ماندگار خود میدهد.
4- و از همه مهمتر، دارا بودن مکتبی پویا و پاسخگو است که نیازهای مادی و معنوی جهانیان را تأمین میکند.
امروز ایران اسلامی با همه فشارهای سخت نظامی و اقتصادی بر بلندای قله عزت ایستاده است و فریادگر پیام قرآن و عترت است و پایههای تمدنی را بنیان نهاده است که پذیرای قدوم نورانی امام زمان4است.
بیشک قدرت ایران اسلامی همان فرهنگ ناب برخاسته از قرآن و عترت است که باید نسل جوان امروز این ودیعه الهی را به نسل آینده منتقل کنند. قدرتی که مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلستان از آن چنین یاد کرد:«ما غربیها در دهه 1980 از وسایل نظامی و ابزار جنگی شوروی و اقمارش واهمه نداریم، زیرا اگر بلوک شرق و اعضای پیمان ورشو مجهز به سلاحهای نظامی بوده و به ادوات مخرب و ویرانگر مسلح میباشند، ما نیز به سلاحهای مدرن و پیشرفته مسلح و مجهزیم، لیکن از حضور فرهنگ اسلامی انقلاب ایران میترسیم.»[9]
[1]- تاج الملوک همسر رضاخان و مادر محمدرضا پهلوی در خاطرات خود میگوید:«یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: مادرجان! مرده شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را بردهاند ویتنام.آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکاییها که از قدیم در ایران نظامی داشتند، هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانات ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند.» (خاطرات ملکه پهلوی، ص 387)
[2]- «حق توحش» به اضافه مبلغی گفته میشد که دولت آمریکا بر حقوق نیروهایی پرداخت میکرد که در مناطقی به فعالیت میپرداختند که از نظر آنان، مردم آن سرزمین وحشی و فاقد تمدن و اخلاق بودند!!!
[3]- سال 1384 یکی از رقاصههای آلمانی اعتراف کرد که «شاه، من و چند رقاصه دیگر را [سال 1350] به کاخ خود در تهران دعوت کرد و ما به تهران رفتیم و پس از گذراندن یک شب با وی، یک کیسه پر از جواهرات به ما داد!» (روزنامه جمهوری اسلامی، 15/1/1384) حسین فردوست در کتاب خاطرات خود به سفر به آمریکا و آوردن یک هنرپیشه زن هالیوود با هواپیمای اختصاصی برای شاه اشاره میکند.
[4]- با آغاز جنگ تحمیلی ثابت شد وسایلی که در اختیار ارتش ایران قرار دارد تنها به درد سرکوب نهضتها میخورد. ارتش ایران در زمان شاه انقلاب ظفار را که بر ضد دولت عمان شکل گرفت، سرکوب کرد.
[5]- برای اولین بار انقلابی شاهد انواع و اقسام کودتای چپگرا (حزب توده و ناخدا افضلی) و کودتاهای راستگرا (کودتای نوژه و سلطنتطلبی) بود. انقلاب اسلامی مخالفینی داشت که هیچ انقلاب دیگری روبهروی خود نداشت؛ مخالفین اخلاقی و صاحبان مراکز فساد و فحشا، مافیای مواد مخدر، مافیای تجارت انسان، گروههای تندرو (سازمانهای منافقین)، مخالفین درون حوزوی (خلق مسلمان)، وابستگی رئیس جمهور بنیصدر و ... .
[6]- نلسون ماندلا رهبر کنگره ملی آفریقا پس از رهایی از آپارتاید:«انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام خمینی امیدهای فراوانی را برای قیام مردم آفریقای جنوبی در مبارزه با بیعدالتی به همراه داشته است و بدون تردید، تاریخ هرگز نقش ایران اسلامی را فراموش نخواهد کرد.» (جمهوری اسلامی، 14/5/1371). امروز ادبیات امام در برابر نظام سلطه در جهان به شعار همه پابرهنگان و مظلومان جهان تبدیل شده است، امروز نه تنها مسلمانان جهان بلکه رؤسای جمهور جهان چون «رابرت موگابه» رئیس جمهور زیمبابوه و انقلابیون آمریکای لاتین و حتی کشیشهایی که به مخالفت علیه نظام سرمایهداری برخاستهاند، از آمریکا به «شیطان بزرگ» یاد میکنند.
[7]- در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص 381.
[8]- صحیفه امام، ج 9، ص 31.
[9]- انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، ص 117.